روزنامه دنياي اقتصاد، در شماره 2916 تاريخ 22 ارديبهشت 92 مصاحبه اي را با دكتر مسعود نيلي رئيس سابق و استاد اقتصاد دانشكده مديريت و اقتصاد در خصوص فعاليت اين دانشكده انجام داده است كه عيناً در پي آيد:
بسم الله االرحمن الرحيم.
دقت ارزيابي فعاليت نهادهاي مختلف بر مبناي مشاهده پذيري فعاليت هاي آنها است. هر چه ميزان مشاهده پذيري فعاليت يك نهاد و نمود بيروني فعاليت آن بيشتر باشد، در اين صورت آن نهاد را مي توان با دقت بالاتري مورد ارزيابي قرار داد. نهادهاي آموزشي از جمله دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف، از جمله نهادهايي هستند كه تمامي فعاليت شان به صورت صد درصد مشاهده پذير است. طي 8-7 سال گذشته در هر مقطع زماني حدود 500-۴۵۰ دانشجو در اين دانشكده حضور داشته اند كه اين افراد در رشته هاي مختلف و در كلاس هاي متفاوت توزيع شده بوده اند. علاوه بر صلاحيت علمي، رفتار، گفتار و حتي ظرايف اساتيد مختلف در معرض ارزيابي، قضاوت و نكته سنجي اين افراد قرار گرفته است. بنابراين ارائه گزاره هايي در مورد دانشكده مديريت و اقتصاد كه مستند به شواهدي از اين جنس نباشد، اين دانشكده را در زمره نهادهايي قرار مي دهد كه گويي از دور مورد ارزيابي و قضاوت قرار گرفته اند. انتظار اين است كه فعاليت يك نهاد آموزشي و پژوهشي از روي شواهد خيلي روشن مورد ارزيابي قرار گيرد. علاوه بر جنبه آموزشي، پژوهش هايي كه در اين دانشكده انجام شده است - به جز مواردي كه سفارش دهنده كار محدوديت هايي خاص براي انتشار عمومي داشته است- اصرار خود من اين بوده است كه اين پژوهش ها انتشار عمومي پيدا كرده و در معرض نقد عمومي قرار گيرد. حتي اسلايدهاي درسي مورد استفاده، اكثرا قابل دسترس براي عموم است.
علاوه بر اين اقتضاي روش علمي – اگر به آن معتقد باشيم- اين است كه نوشته خود را با ارجاعات مستند كنيم. براي مثال اگر قرار است مطلبي عليه دانشكده گفته شود به مطالب مطرح شده در كلاس درس، جزوه درسي يا فلان صفحه كتاب درسي ارجاع داده شود. مطالبي كه من مشاهده كردم فاقد اين ويژگي ها بوده و به همين دليل آسيب پذيري بالايي دارد. از افرادي كه ادعا كرده اند در اين دانشكده يا اين دانشگاه به عنوان بهترين دانشگاه كشور درس خوانده اند انتظار مي رود كه در نقد خود حداقل از يك روش قابل قبول علمي تبعيت كنند و مصاديق موارد مطرح شده را ذكر كنند. در غير اين صورت طرح گزاره هايي كه حكم خيلي قوي دارند، اما امكان ارزيابي و سنجش را ندارند با ارزش هاي اسلامي سازگار نيست. اگر جايي در آموزش درسي ضوابط صددرصد اسلامي رعايت نمي شود نمي توان به اين دليل يك معيار محكم و تصريح شده اسلامي را زير پا گذاشت. وجود اين تناقض اين شائبه را ايجاد مي كند كه طرح اين مسائل بيشتر جنبه بهانه گيري براي رسيدن به اهداف ديگر را دارد.
نكته دوم اين است كه در مقطع كنوني كه در آن به سر مي بريم هيچ گونه شك و شبهه اي وجود ندارد كه روش به كار گرفته شده توسط قدرت هاي بزرگ دنيا عليه كشورمان برخورد از زاويه اقتصاد و تحريم اقتصادي به عنوان جايگزيني براي حمله نظامي است. در اين شرايط اگر نهادي وجود داشته باشد كه كمك كند در جهت اينكه ما بهتر بتوانيم برنامه ريزي كنيم، توان و دانش بيشتري داشته باشيم و بتوانيم با مقابله با مشكل پيش آمده، آسيب هاي آن را كم كنيم اين نهاد مانعي براي رسيدن به اهداف قدرت هاي بزرگ است. به همين دليل برداشتن و حذف اين چنين نهادي به نظر من نمي تواند تصادفي باشد. منظور من اين نيست كه هر آنچه اين روزها عليه دانشكده مديريت و اقتصاد انجام مي شود در اين راستا است، اما زماني كه من نحوه مواجهه قدرت هاي بزرگ با كشورمان را از زمان پس از جنگ ارزيابي مي كنم، از حدود ۲ سال گذشته در نحوه برخورد آنها با ما تغيير در روش را مشاهده مي كنم. قبلامواجهه آنها به صورتي بود كه با واكنش متقابل ما پاسخ داده مي شد. مثلابه صراحت گفته مي شد كه مردم در راهپيمايي شركت نكنند و بالطبع مردم ميفهميدند كه بايد در راهپيمايي شركت كنند. مطمئنا نحوه مقابله با ما، در قالب صدها پروژه تحقيقاتي مطالعه شده كه چگونه اثربخشي فعاليت آنها در داخل كشور زياد شود. به نظرم اينكه فعاليت هاي آنها عليه كشورمان به صورتي باشد كه واكنش ما در قبال كنش آنها جزئي از راه حل آنها باشد نوع متكامل شيوه برخورد آنها است. در واقع در اين نوع برخورد به صورت درون زا و با استفاده از انگيزه هاي موجود در داخل كشور به دنبال رسيدن به هدف خود هستند. اگر نهادي آموزشي باشد كه افراد مستعد جذب آن شده و افراد با استفاده از آموزش هاي كاربردي كه در آن مي بينند در كنار تجربه اي كه در دستگاه سياست گذاري پيدا مي كنند بتوانند به ارتقاي كيفيت تصميم گيري در كشور كمك كنند قاعدتا مانعي در تحقق اهداف آنها به شمار آمده و لذا بايد از ميان برداشته شود. بنده ترديدي ندارم كه اين سوال براي آنها مطرح بوده و به اين سوال پرداخته شده است، چرا كه اساسا براي مقابله با يك كشور نمي توان به چنين سوالي نپرداخت. ترديدي نيست كه نهاد آموزشي كه بهترين استعدادهاي كشور را جذب مي كند دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف است. البته استعدادهاي برتر در ساير دانشكده ها نيز حضور دارند اما قرار گرفتن دانشكده ما، در داخل دانشگاه صنعتي شريف يكي از عواملي است كه سبب شده است كه جذب استعدادهاي برتر در دانشكده ما قوي تر باشد. مثال هاي عملي زيادي از پژوهش هاي دانشجويان و فارغ التحصيلان اين دانشكده وجود دارد كه مهم ترين مسائل نهادها و سازمان ها به آنها ارجاع داده شده و با انتشار عمومي در معرض نقد عمومي قرار گرفته يا در بالاترين سطح تجربه سازمان در معرض نقد قرار گرفته است و بدون استثنا تمامي كارهاي پژوهشي كه بنده در جريان بودم از منظر انطباق با مسائل آنها مورد تقدير كامل قرار گرفته است. اين افراد اگر ۵ سال – و نه ۱۰ يا ۱۵ سال- تجربه پيدا كنند در اين صورت ميزان شناخت، تسلط و توصيه هاي آنها به حدي خواهد بود كه حتما كارساز بوده و كيفيت تصميمات را ارتقا خواهد داد. اينكه چطور مي توان از انگيزه هاي درون مجموعه استفاده كرد براي آنكه اين جريان تربيت افراد براي كمك به كشور متوقف شود به نظر من يكي از راه هايش اين است كه گفته شود كه در اين دانشكده جدايي دين از سياست يا مسائلي كه منطبق با نيازهاي كشور نيست تدريس مي شود. يعني من نمي دانم اين دوستاني كه از روي نيت خير كمر به توقف كار دانشكده بسته اند تا به حال به اين بعد از مساله فكر كرده اند؟
به نظرم اين مساله مهمي است كه در شرايطي كه اقتصاد و مديريت دانش هايي هستند كه توانمندي ما در آنها مي تواند باعث ايجاد تحول شود، قدرتي عليه مراكز اثربخش و اثرگذار مرتبط با اين رشته ها در جهت ناتوان كردن آنها شكل ميگيرد.
نكته سوم اين است كه اصولابراي تخريب به هيچ كس جايزه نمي دهند. كارنامه اي كه در آن تعطيلي و تخريب باشد كارنامه ارزشمندي نيست. اگر جايي در حال حركت است و ما بدون شواهد صرفا به دليل اينكه تصور كنيم جاي خطرناكي است حركت آن را متوقف كنيم تا خيالمان راحت باشد كه از خطراتش مصون هستيم، آيندگان به اين دستاورد جايزه نمي دهند. دانشكده اي كه در اين مدت مشخص شد كه دانشكده اي با مقبوليت بالااست به نظر من هر كسي سبب تعطيلي آن شود در زندگي حرفه اي خودش نقطه سياهي ايجاد كرده است.
يكي از گزاره هاي مطرح شده در مورد اين دانشكده تك بعدي بودن علم اقتصاد در اين دانشكده است. براي اين تك بعدي بودن مصاديقي مطرح است كه اين مصاديق را مي توان در دو سطح روش شناسي علم اقتصاد و نيز مفاهيم علم اقتصاد مطرح كرد. در زمينه روش شناسي گفته مي شود كه رويكرد اين دانشكده پوزيتيويستي است. از طرف ديگر در زمينه مفاهيم اقتصاد گفته مي شود كه اين دانشكده پايگاه اقتصاد بازار بوده و در مقابل جريان نهادگرايي قرار دارد. لطفا در مورد اين دو گزاره و اينكه رويكرد گروه اقتصاد نسبت به نهادگرايي و روش عملي چيست، توضيح دهيد.
ما اصولايك علم اقتصاد، به معناي جريان اصلي علم اقتصاد داريم كه در اين جريان واژگان اقتصاد خرد، اقتصاد كلان و اقتصاد سنجي واژگاني جهاني اند. براي مثال سرفصل هاي درس اقتصاد كلان در بالاي ۹۰ درصد در تمامي دانشگاه هاي معتبر و غير معتبر دنيا يكسان است كه درستي اين گزاره با صرف وقت اندكي قابل بررسي است. ممكن است درسي به لحاظ حجم مطالب به گونه اي باشد كه سرفصل هاي يك درس در سه قسمت توزيع شده و تحت عناوين اقتصاد كلان ۱، ۲ و ۳ ارائه شود يا به دليل حجم زياد مطالب، مدرسي از بين تمامي سرفصل ها مجموعه اي را انتخاب كند. بنابراين تدريس دانشگاهي حوزه هاي اصلي علم اقتصاد واريانس كمي دارد. جدا از جريان اصلي علم اقتصاد، شاخه هايي تحت عنوان مكاتب اقتصادي وجود دارد. اگر مكتب را ترجمه School of Thought بدانيم در اين صورت هر مكتبي مبتني بر ويژگي ها و استانداردهايي است كه تحت آن تعريف مي شود. مكاتب اقتصادي نقض كننده جريان اصلي علم اقتصاد نيستند، بلكه در شاخه هايي از دانش اقتصاد كه حوزه هايي وجود دارد كه در آن حق انتخاب فراهم است حوزه هاي مختلف مي توانند در كنار يكديگر قرار گرفته و تبديل به جرياني شوند كه تشكيل يك مكتب را دهند كه البته اين مكاتب نيز در طول زمان تغيير و تحول پيدا كرده اند.
تفاوت هايي كه ما امروزه در سلايق نگاه به اقتصاد مشاهده مي كنيم هيچ كدام مصداق مكتب به معناي School of Thought نيست به همين خاطر من يك بار گفتم كه اينها مسلك هستند و مكتب نيستند. اين تفاوت ها تفاوت هاي مسلكي اند يعني در جايي مكتوب و مدون نشده است. به دليل اينكه ارتباط ما با دنيا در حوزه انديشه خيلي كم است. گزاره هاي ما به زبان بين المللي ترجمه نمي شود و در نتيجه در معرض نقد عمومي نيز قرار نمي گيرد و به همين خاطر تفاوت هايي كه ناشي از مسلك هستند به مكتب ترجمه شده و همانطور كه براي لباس مارك هاي مختلفي مي زنند، در اينجا هم به افراد مختلف مارك هاي نهادگرايي و ليبرال زده مي شود براي اينكه هويتي تعريف شود.
به نظر من دانشگاه نبايد آلوده به اين مسائل شود. رسالت ما در دانشگاه بايد اين باشد كه علم اقتصاد را ترويج كنيم. در برخي از شاخه هاي علم اقتصاد به مانند اقتصاد توسعه ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد اما من فكر مي كنم تا الان تنها يكبار در دانشكده مديريت و اقتصاد درس اقتصاد توسعه تدريس شده است. رويكرد اصلي ما در اين دانشكده از ابتدا تاكنون تدريس جريان اصلي علم اقتصاد بوده است. البته ما علاقه منديم كه در اينجا اقتصاد توسعه تدريس شود و ديدگاه هاي مختلف نسبت به توسعه به بحث گذاشته شود، اما تاكنون شرايط تدريس آن وجود نداشته است. اگر منظور اين است كه در داخل كشور ديدگاه هاي مختلف وجود دارد، در صورتي كه هر كدام از اين نگاه ها ديدگاه هاي خود را مكتوب كرده و به صورت يك طرح درس درآورده و امكان تدريس پيدا كنند طبيعتا ما هم استقبال مي كنيم ولي چه كسي الان طرح درسي دارد كه در وزارت علوم يا در جاي ديگري تصويب شده يا مقبوليت عمومي پيدا كرده و بگويد كه من مدرس نهادگرايي ام يا اقتصاد ليبرال.
اين موارد مكتب نيستند كه به صورت مكتب مورد ارزيابي قرار گيرند. بنابراين مي توان در خارج از دانشگاه يا بين فارغ التحصيلان دانشكده ما با ساير فارغ التحصيلان مورد بحث قرار گيرد. اما روشي كه ما در دانشكده مديريت و اقتصاد به دليل كادر محدودمان دنبال مي كنيم همانطور كه گفتم جريان اصلي علم اقتصاد است. در دانشكده ما دو درس اقتصاد خرد، دو درس اقتصاد كلان و دو درس اقتصادسنجي و درس روش تحقيق ارائه مي شود كه با در نظر گرفتن ۶ واحد پايان نامه، دانشجويي كه از اين دانشكده فارغ التحصيل مي شود تنها دو يا سه درس اختياري مي تواند بگذراند. دروس اختياري اين دانشكده نيز در چارچوب جريان اصلي علم اقتصاد است. براي مثال اگر درس تجارت بين الملل ارائه مي شود بر مبناي تكست بوك هاي رايج اين درس است.
اگر كسي تكست بوكي نوشته است كه مي تواند تدريس شود در اين صورت ما هم استقبال مي كنيم، كما اينكه نشان داديم و اين كار را هم سابقا كرده ايم. بنابراين اينكه گفته مي شود يك مكتب خاص يا يك روش پوزيتيويستي خاص يا چيزهاي ديگر، من واقعا نمي توانم درك كنم كه منظور چيست. الان ما از چه كسي بايد دعوت كنيم و كسي كه نظر اين افراد براي تدريس است در كجا طرح درس خود را با هويت كاملامشخص و شفاف ارائه كرده است كه از ايشان دعوت شود براي اينكه رويكردهاي متنوع تدريس شود. ادعاي من اين است كه در دانشكده ما نه اقتصاد ليبرال نه اقتصاد نهاد گرا بلكه جريان اصلي علم اقتصاد تدريس مي شود كه اين گزاره به سادگي با مقايسه شرح درس هاي دانشگاه هاي ديگر دنيا و دانشكده ما قابل ارزيابي است.
اقتصاد و مديريت علوم اداره كشور هستند. به همين دليل تفاوت هاي نهادي و ويژگي هاي هر كشور اقتضاي پرداختن به مسائل متفاوت يا با وزن متفاوت را دارد. چه فرقي بين فارغ التحصيل اقتصاد از اين دانشكده با يك دانشگاه در انگلستان در تحليل مسائل اقتصاد ايران وجود دارد؟
به نظر من بين فارغ التحصيل اين دانشكده با يك فارغ التحصيل از دانشگاهي مثلادر انگلستان تفاوت زيادي در درك نسبت به مسائل اقتصاد ايران وجود دارد. اين بحث مفصلي است كه كاربرد علم با اصول حاكم بر علم متفاوت است. سه واژه بومي كردن علم، كاربردي كردن علم و اسلامي كردن علم با هم متفاوت است. متاسفانه چون مطالبي كه گفته مي شود از عمق كافي برخوردار نيست به تفاوت اين واژگان توجهي نمي شود. كاربردي كردن علم موضوعي عمومي است و خاص ايران يا كشورهاي ديگر نيست. اما بومي كردن علم خيلي متفاوت است. اقتصاد هيچ دو كشوري را نمي توان شبيه به يكديگر ديد. به طور مثال نظام يارانه اي كه در كشور ما وجود دارد يا سبك خصوصي سازي كه در ايران انجام شده است يا مباحثي كه در مورد عدالت اجتماعي مطرح مي شود نمي توان گفت كه در نحوه پياده كردن علم در كشورمان انعكاس اين موارد نبوده است. اما اگر نقدي نسبت به نحوه اجراي اين موارد وجود دارد مي توان اين نقدها را به بحث گذاشت.
اگر فردي ۵ يا ۱۰ سال پيش نظام يارانه اي كشور را دچار اشكال مي دانست با اتهام زير سوال بردن سياست هاي اصلي كشور مواجه مي شد. اكنون ۱۸۰ درجه تغيير ايجاد شده و تحليل رسمي كشور اين است كه سياست پيشين به دليل رانت جويي و افزايش اختلاف طبقاتي سياست اشتباهي بوده است. يك زماني اصل ۴۴ قانون اساسي مبناي اداره بنگاه هاي اقتصادي كشور بوده است. اگر كسي سابق بر اين مالكيت دولتي بنگاه هاي اقتصادي كشور را دچار اشكال مي دانست به زير سوال بردن قانون اساسي و ضديت با آن تعبير مي شد. مسيري كه ما همواره دنبال كرده ايم مسير تحليل واقعيت اقتصاد كشور بر مبناي اصول علمي با در نظر گرفتن ويژگي هاي اقتصاد ايران بوده است.
از طرفي كداميك از مفاهيم پايه اي و كليدي اداره اقتصاد تبيين دقيق شده است كه بر مبناي آن گزاره هاي ما مورد ارزيابي قرار گيرد. به طور مثال در كجا عدالت اجتماعي تعريف روشن شده است كه بر مبناي آن بررسي شود كه اقتصاد بازار معطوف به عدالت اجتماعي است يا نوع ديگري از اقتصاد.
ما ادعا داريم كه علم اقتصاد را در دانشكده مديريت و اقتصاد براي كاربرد آن در اقتصاد ايران آموزش مي دهيم و لاغير! اگر كسي در خارج از ايران تحصيل مي كند دانش خود را مرتبط با مسائل آنجا مورد استفاده قرار مي دهد. ما مي خواهيم افرادي را تربيت كنيم كه مسائل اقتصاد ايران را حل كنند. نمونه اين مساله پايان نامه هايي است كه عمدتا روي مسائل اقتصاد ايران و مسائل كشورهاي نفتي تعريف مي شود. علت اينكه چاپ مقاله ما در ژورنال هاي بين المللي پايين است به همين دليل است كه اگر ما بخواهيم روي مسائل اقتصاد ايران تمركز كنيم، اين مسائل مورد علاقه حوزه هاي آكادميك دنيا نيست و فردي مثل من فكر مي كنم كه وقتم را صرف چه موضوعي كنم. فكر كنم مخالفان هم قبول داشته باشند كه ما مي توانيم همين وقت را بگذاريم و مقالات خيلي خوب چاپ كنيم اما من چاپ مقاله در ژورنال هاي خارجي را براي خودم و همكارانم در مقايسه با كار روي اقتصاد ايران در درجه بعدي اهميت قرار مي دهم، هر چند كه اكنون روند چاپ مقاله در دانشكده ما شدت گرفته و تقويت شده است. ولي براي من اينكه بتوانيم روي يارانه ها، واگذاري هاي صورت گرفته، تعرفه ها و ارتباط اقتصادي ما با دنيا پژوهش كنيم ارزشمند تر است.
يكي ديگر از گزاره هاي مطرح شده در مورد دانشكده مديريت و اقتصاد، مخالفت با مواضع كشور در مورد نحوه تعامل با دنيا در قالب درس هاي ارائه شده در اين دانشكده است. لطفا در اين مورد توضيح دهيد.
ما در دانشكده مديريت و اقتصاد علم اقتصاد را آموزش ميدهيم. ما در داخل سياست نيستيم. مسائل استقلال و وابستگي در حوزه سياست تعريف ساده اي دارند. استقلال به معني اين است كه مركز تصميم گيري كشور در داخل كشور باشد و از بيرون از كشور اعمال نظري براي انجام امور نباشد. اما در اقتصاد تعريف استقلال پيچيده تر بوده و ظرايف ديگري دارد. آيا استقلال در اقتصاد به معني آن است كه ما با دنيا ارتباط نداشته باشيم؟ يعني در حوزه تجارت، حوزه ورود و خروج سرمايه و نيز حوزه تكنولوژي با دنيا ارتباط نداشته باشيم؟ كدام سند سياست گذاري در كشور چنين حرفي زده است؟ آيا به معني اين است كه ميزان واردات صفر باشد؟ من فكر نمي كنم كسي چنين حرفي بزند.
اگر منظور از استقلال هر چه بيشتر بودن ميزان صادرات و واردات و متوازن بودن تراز بازرگاني است كه حرف ما نيز همين است. چه گفتماني در مورد استقلال اقتصادي وجود دارد كه بتواند با گزاره هايي كه مطرح شد رقابت كند؟ اين گزاره ها مكتب ما نيست بلكه مفاهيم پايه اقتصاد بين الملل است كه توسعه تجارت با دنيا سبب افزايش رفاه شده و كسري تراز تجاري مي تواند منجر به بروز بحران شود. ممكن است افرادي در مورد چنين مسائلي شعارهايي مطرح كنند اما هر گزاره اي كه توسط ما در كلاس درس مطرح مي شود بايد براي آن منبع و ماخذ بياوريم، مقاله مرتبط با آن موضوع را معرفي كنيم و در نهايت از آنها امتحان بگيريم. به همين دليل ما نمي توانيم در كلاس درس شعار بدهيم. درس تجارت بين الملل درس شناخته شده اي است كه در مورد تجارت و محدوديت هاي تعرفه اي و غيرتعرفه اي بحث مي كند و به دنبال شناخت مكانيزم ها و نحوه اثرگذاري سياست هاي مختلف اقتصادي روي متغيرهاي اقتصادي است. در نهايت هم توصيه اي در مورد اينكه اگر شما فلان سياست را انجام بدهيد خوب است يا بد است نمي كند. الان ما به جاي درس اقتصاد بين الملل چه كار بايد انجام دهيم؟يا اقتصاد كلان باز – open macroeconomics- در مورد نرخ ارز، صادرات و واردات و اثرات اقتصاد كلان نرخ ارز بحث مي كند. آيا اين مباحث بايد تدريس شود يا نه؟ آيا كسي در داخل كشور اثبات كرده است كه اين مباحث به لحاظ علمي غلط بوده و نظريه جايگزيني براي آنها طرح كرده است؟ ما در دانشكده به عنوان درسي كه اين مباحث در آن مطرح مي شود چه بايد كنيم؟ يك راهنمايي توسط افراد منتقد بايد داده شود كه ما چه كاري بايد انجام دهيم. ما پاسخي براي سوالات خودمان پيدا نمي كنيم و نهايتا طرح اين گونه مسائل بهانه هايي براي توقف كار دانشكده مديريت و اقتصاد ميشود.
يكي ديگر از انتقادهاي مطرح شده در مورد دانشكده مديريت و اقتصاد بسته بودن فضاي هيات علمي اين دانشكده و اعمال سليقه در گزينش اساتيد مختلف است. لطفا در مورد ملاك اين دانشكده در جذب هيات علمي در گروه اقتصاد توضيح دهيد و اينكه چه فرآيندي براي جذب عضو جديد در اين دانشكده طي مي شود.
بله، همان طور كه اشاره كرديد گفته مي شود كه در دانشكده مديريت و اقتصاد جذب هيات علمي بر اساس رويكرد افراد نسبت به مكاتب اقتصادي انجام مي شود. معيار دانشكده ما در جذب هيات علمي مشخص است و چون اين مطالب منتشر مي شود هر فردي كه درخواست استخدامش رد شده مي تواند بررسي كند كه آيا اين معياري كه من مطرح مي كنم در مورد آنها اعمال شده يا ملاك هاي ديگري دخيل بوده است. معيار ما در جذب هيات علمي، دانشگاهي كه فرد در آن تحصيل كرده يا داشتن دو مقاله در ژورنال هاي بين المللي به عنوان شرط لازم براي ورود به فرآيند بررسي است. اگر فردي در يكي از۵۰ دانشكده برتر اقتصاد تحصيل كرده باشد وارد فرآيند بررسي مي شود به اين معني كه كارنامه تحصيلي وي، دروسي كه گذرانده است، توان تدريس و همچنين توان تحقيق اين فرد مورد ارزيابي قرار مي گيرد. چه همكاراني كه در اين دانشكده استخدام هستند و چه ساير افرادي كه درخواست استخدام آنها رد شده است يك نفر پيدا شود كه بگويد در جلسه اي كه براي ارائه به دانشكده ما آمده است، سوالاتي مطرح شده است كه حتي شائبه اين وجود داشته كه ما به دنبال اين بوده ايم كه ببينيم نگاه اين فرد به مسائل بحث انگيز چه بوده است. من نه تنها اين را مي گويم بلكه حتي به دليل حجم كاري بالا، من ديدگاه همكاري با سابقه حضور ده ساله در دانشكده را راجع به مسائل بحث انگيز نمي دانم. ما فرصت نداريم كه مثلامارگارت تاچر كه فوت كرده با ساير همكاران بحث كنيم و ببينيم كه چه كسي موافق تاچر است و چه كسي مخالف او!
در صورتي كه فردي يكي از اين دو شرط مطرح شده – تحصيل در يكي از۵۰ دانشكده برتر اقتصاد و داشتن دو مقاله بين المللي- را داشته باشد وارد فرآيند بررسي شده و سميناري را در دانشكده ارائه مي كند. علاوه بر اين بر اساس نظام رسمي جذب در وزارت علوم درخواست تمامي افراد براي استخدام بدون استثنا در كارگروه جذبي كه در آن نمايندگان رييس دانشگاه نيز حضور دارند مورد بررسي قرار مي گيرد. اگر كسي در اين كارگروه مورد تاييد قرار گرفت سپس در هيات جذب دانشگاه مورد بررسي قرار مي گيرد. بنابراين در اين دانشكده معيار ما براي جذب افراد جديد تنها و تنها و تنها كيفيت علمي است و اساسا راه اعمال سليقه روي آن بسته است.
البته بنده اين را مي گويم كه ما عضو ضعيف نمي گيريم. البته مواردي بوده است كه ما عضو ضعيف گرفتيم اما به دليل اينكه در زمينه علمي ضعف داشته است همكاري خود را با وي قطع كرده ايم. تمام تلاشمان اين است كه با مبنا قرار دادن اين ملاك ها عضو ضعيف استخدام نكنيم. مطالبي كه در مورد جذب هيات علمي گفته مي شود بي پايه است و بدون اينكه شواهدي وجود داشته باشد اين مطالب مطرح ميشود.
دانشگاه صنعتي شريف به دليل پايبندي به اين ملاك ها برندي در سطح آكادميك كشور است و اگر دانشكده ما نيز در عرض مدت كوتاهي كه از تاسيس آن گذشته است به برند تبديل شده نيز به دليل اعمال اينگونه ملاك ها بوده است. اگر اين ملاك ها اعمال نمي شد دانشكده ما نمي توانست وزن سنگين و محترم عنوان دانشگاه صنعتي شريف را با خود حمل كند. هدف ما اين بوده است كه حرمت دانشگاه صنعتي شريف را با دانشكده خودمان حفظ كنيم.
اگر صحبت پاياني داريد لطف كنيد بفرماييد.
اگر جايي بخواهد منصفانه عملكرد دانشكده مديريت و اقتصاد را با تعداد محدود اعضاي هيات علمي مورد ارزيابي قرار دهد به نظر من بايد بابت خروجي هاي با كيفيت اين دانشكده تقدير و تشكر كند. اما وقتي ملاك بررسي ضابطه علمي نباشد مواضعي مطرح مي شود كه ضربه روحي به دانشجويان و به خصوص اساتيد وارد مي كند. انتظار ما از مراكز تصميم گيري و مراكز علمي پشتيباني، دلگرمي و حمايت است. در هر جاي ديگر از دنيا منابع زيادي خرج مي شود براي اينكه چنين مراكزي ايجاد شود.
خداوند ذات انسان را بر مبناي نياز به تشويق خلق كرده است. آيات زيبايي كه در وصف پيامبر در قرآن است، تشويق ايشان از طرف خداوند است. عمل هر فردي توسط كساني كه منتفع شوندگان آن عمل هستند مورد تشويق قرار مي گيرد. چه كسي در كشور ما را بابت كارهايي كه انجام مي دهيم مورد تشويق قرار داده است؟ مگر ما چه انتظاري داريم؟ تا كجا و با چه سوختي مي توانيم حركت كنيم؟ در جايي كه افراد زيادي از كشور مي روند و تعداد كمي از نهادهاي شبيه دانشكده مديريت و اقتصاد در كشور وجود دارد، چه كسي دست ما را گرفته و به ما خسته نباشيد گفته است؟ ما هم انسان هستيم و تا كجا مي توانيم با اين شرايط ادامه دهيم. ما هم مثل ساير افراد، صبح از خواب بلند مي شويم و فكر مي كنيم كه امروز كجا مي رويم، چه كار مي كنيم و شب كه برمي گرديم به اين فكر مي كنيم كه امروز چه كار كرديم. بالاخره من تجربه مواجهه با اين شرايط را زياد داشته ام. من هميشه نگاهم معطوف به آينده و جواناني بوده است كه وارد اين مسير مي شده اند ولي به هر حال توان انسان نيز اندازه اي دارد. ممكن است خيلي ها از اينكه ما هم خسته شده و رها كنيم خوشحال شوند. من شخصا به لحاظ سني در موقعيتي قرار دارم كه شرايطم متفاوت است ولي همكار جواني كه وارد دانشكده شده است و به افق پيش روي خودش در ۲۰ يا ۳۰ سال آينده نگاه مي كند چه انرژي براي فعاليت آتي وي فراهم شده است. با چه نگاهي به آينده حرف هاي خود فكر مي كند. در اين دانشكده چه كساني هستند كه به اين فرد بارك الله بگويند، خسته نباشيد بگويند، بگويند ما اميدمان به توست كه زحمت مي كشي و تلاش مي كني، خسته نباشي بابت افراد توانمندي كه براي كشور تربيت كردي، كجا تا به حال اين حرف را به ما زده است؟ من نوعي مي توانم بگويم كه سابقه زيادي در مواجهه با اين گونه مسائل دارم ولي مابقي همكاران را چه كسي مي خواهد دريابد؟ اين گزاره هايي كه عليه دانشكده روي كاغذ مي آيد و در سطح تصميم گيري كشور توزيع مي شود، آيا كسي فكر مي كند كه اينها چه اثراتي دارند؟ من بعضي از اوقات فكر مي كنم كه آيا باور داريم كه قيامتي هست؟ باور داريم كه بايد روزي در جايي پاسخ اعمال خود را بدهيم؟ اگر باور داشته باشيم من شك دارم كه بتوانيم اينطور محكم راجع به افراد ديگر صحبت كنيم. حضرت پيامبر مي فرمايند من مبعوث شدم براي اينكه مكارم اخلاق را تمام كنم. اخلاق الان چه استفاده اي دارد؟ اين مواردي كه مطرح مي شود چه طور با اخلاقيات سازگار است؟ ما كه حزب يا گروه سياسي نيستيم، چه دستاوردي مي خواهيم داشته باشيم؟ با بي مرزي در دادن نسبت هاي ناروا آن هم تحت عنوان ارزش هاي اسلامي چه بايد كرد؟
وقتي تمامي اين مسائل را كنار هم قرار مي دهيم چيزي جز تخريب و عقب افتادگي از داخل آن بيرون نمي آيد. من تاكنون نديدم كه كسي سوال كند كه چه طور مي توان تورم را پايين آورد؟ چه طور مي توان بيكاري را كنترل كرد؟ چه طور مي توان رشد اقتصادي را زياد كرد؟ چه طور مي توان توزيع درآمد را بهتر كرد و فقر را از بين برد؟ من چند ماه پيش با خبرنامه دانشكده كه هنوز انتشار پيدا نكرده است مصاحبه كردم، گفتم من پيشنهادي دارم: معيار را فقيرترين فقرا قرار دهيم و سوال كنيم كه چه طور مي توان وضع اين فرد را بهبود داد؟ اگر كسي به دنبال حل مساله است كه راه حل مساله اينگونه نيست. اگر كسي در داخل دانشكده است مي توان نشست و در مورد اينكه اين حرف هايي كه ما مي زنيم به تحقق ارزش هاي اسلامي، تحقق عدالت اجتماعي از ديد فقر و توزيع درآمد كمك مي كند يا خير، بحث كنيم.
ما روي مسائل ارزشي ادعا داريم، اين افرادي كه مسائلي ارزشي را عليه ما مطرح مي كنند چه تصوري در مورد ما دارند؟ اينها چه افرادي هستند با چه معيارهاي ارزشي، ما چه افرادي هستيم؟ من شخصا از خودم دفاع مي كنم. ما به دليل معيارهايي حرفي در مورد مسائل ارزشي نمي زنيم، اما حال كه اينگونه مسائل مطرح شده است اين افراد بيايند تا مقايسه كنيم كه چه كسي پايبند به اسلام است. من نمي گويم كه كسي پايبند نيست اما خودم را پايبند مي دانم. من به دليل آنكه خودم را در درگاه الهي مسوول احساس مي كنم روي انطباق مسائلي كه مطرح مي كنم با اسلام فكر مي كنم. اين افراد گمان كرده اند كه با عده اي بي دين و واداده مواجهند. اين افراد كه هويت خودشان را نيز روشن نمي كنند، بيايند ميزان مطالعات اسلامي و پايبندي به ارزش ها را مقايسه كنيم. اسلام توصيه به سنجش دين افراد نمي كند اما حالاكه چنين مسائلي مطرح شده است، بسم الله!
سخنان دكتر نيلي در برنامه پايش شبكه يك سيما
گروه اقتصاد شبكه يك سيما: مسعود نیلی به عنوان مهمان ويژه برنامه پایش روز 25 فروردين 1392، دولت بعدی را دشوارترین دولت دانست و گفت: ما دوره های سختی بعد از انقلاب سپری کردیم اما دوره دولت بعدی به خاطر تعدد مسائل و عمق آنها دوره دشواری خواهد بود.
وي افزود: وضعیت بازار ارز و تلاطم ارزی، موضوع یارانهها، بودجه و کاهش حجم آن را مهمترین چالش دولت آینده عنوان کرد.
نیلی در این برنامه مهمترین مسائل اقتصادی پیش روی دولت آینده را اینگونه عنوان کرد: 1. وضعیت بازار ارز (تلاطم ارزی، نظام چندگانه نرخ ارز )، 2. یارانهها و اصلاح قیمت انرژی، 3 . بودجه ( کمیت و کیفیت خدمات دولتی ، کسری بودجه )، 4. نظام تأمین مالی بنگاههای اقتصادی (وضعیت سیستم بانکی ، وضعیت بازار سرمایه ) 5. شیوه اداره بنگاههای اقتصادی (محیط کسب و کار ، واگذاریهای انجام شده )، 6. محیط زیست و تنگناهای منابع طبیعی 7. تعامل با دنیا 8 . تورم 9 . اشتغال
وی ادامه داد: ما اکنون بالاترین تورم دنیا را داریم و این خیلی مسئله مهمی است، اکنون سه تورم بالای 20 درصد در دنیا داریم که ما در کنار ونزوئلا و بلاروس این سه کشور را بیشترین نرخ تورم تشکیل دادهایم. نرخ تورم علاوه بر این که اثر کاهنده بر تولید دارد نرخ تورم دهک اول دو الی سه درصد بیش از دهک نهم و دهم است. تورم نقطه به نقطه در برای دهک اول 45 درصد است.
نیلی با بیان اینکه مهمترین موضوع، موضوع اشتغال است افزود: نامزدها نباید اختلاف نظر روی صورت مسئله داشته باشند بلکه اختلاف نظر باید بر روی راه حلها باشد. در این 9 عاملی که در به آنها اشاره کردم، مهمترین آنها اشتغال است که علاوه بر جنبه اقتصادی جنبه سیاسی داریم.
این اقتصاد دان گفت: ما افزایش قابل توجهی از جمعیت را در دهه شصت داریم و این باعث شد که ما مشکلات زیادی را مانند تغذیه و مدرسه روبرو بشویم. اکنون این جمعیت به مرز اشتغال رسیده و برای آنها باید اشتغال ایجاد شود. در سالهای 85 تا 90 خالص اشتغال ما تقریباً صفر بود.
وی ادامه داد : اگر آمار مرکز آمار را مد نظر بگیریم سالانه 14 هزار شغل ایجاد شده که این عملاً یعنی شغلی به میزان قابل توجهی ایجاد نشده است. این درست در زمانی اتفاق افتاده که آن موج جمعیتی به مرز اشتغال ایجاد شده است. از سال 38 تا سال 90 به قیمتهای ثابت سال 90 کشور 2 میلیارد هشتصد هزار درامد ارزی داشته است. هزار میلیارد این رقم مربوط به سالهای 38 تا 56 است که متوسط ان تقریباً 30میلیارد دلار میشود.
نیلی تصریح کرد: فاصله سالهای 57 تا 67 تقریباً 550 میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم، 68 تا 1383 در مجموع شانزده سال تقریباً 550 میلیارد دلار داشتیم، در فاصله سال 84 تا 90 درآمد ارزی ما 750 میلیارد دلار بوده است. یعنی نزدیک دو و نیم برابر کل شانزده سال قبل درآمد داشتیم و این بدان معنی است که در آمد سالانه ارزی ما در این فاصله 107 میلیارد دلار بوده و در آن سالهای قبل حدود سی میلیارد بوده است.
این استاد اقتصاد افزود: با این درآمد و نیروی جوان تحصیلکردهای که در این سالها وجود داشته، اشتغالی ایجاد نشده است و درآمد حاصل از شغل نیز در سالهای اخیر روند نزولی داشته و موجب شده تعدادی از شاغلان نیز وارد آموزش عالی شوند، بنابراین در سالهای آینده موجی از بیکاران تحصیلکرده خواهیم داشت.
نیلی ادامه داد: در واقع در سالهای اخیر که رشد 4.2 درصدی در کشور ایجاد شده، اما اشتغال در آن ایجاد نشده و این موضوع موجب شده، تا صاحبان شغل درآمد خوبی نداشته باشند و عدهای هم از این بازار خارج شدهاند و در واقع رشد بدون اشتغال در کشور داشتهایم.
وی در خصوص رشد اقتصادی سال 91 گفت: براساس پیشبینیها رشد اقتصادی کشور در سال گذشته صفر بوده است و امسال نیز با این روند کمتر از آن خواهد بود.