روزنامه دنياي اقتصاد، در شماره 2916 تاريخ 22 ارديبهشت 92 مصاحبه اي را با دكتر محمد رضا آراستي رئيس دانشكده مديريت و اقتصاد در خصوص فعاليت اين دانشكده انجام داده است كه عيناً در پي آيد:
من در سال 1378 پس از اينكه تحصيلاتم را در حوزه مديريت تكنولوژي به پايان رساندم، به كشور بازگشتم و بلافاصله به عضويت هيات علمي در دانشكده مديريت و اقتصاد درآمدم. افتخار دارم كه از جمله اولين همكاراني هستم كه به دانشكده ملحق شده و در شكل گيري و رشد آن نقش كوچكي ايفا كرده ام. در طول مدت خدمتم در دانشگاه صنعتي شريف، دو دوره معاون آموزشي دانشكده بوده ام و در حال حاضر مسووليت دانشكده را بر عهده دارم.
از اينجا شروع كنيم كه اين دانشكده تقريبا حدود 12-11 سال است كه شروع به جذب دانشجو كرده است. درست است؟
دقيقا 14 سال است.
بله. 14 سال است، ولي فكر مي كنم جذب دانشجو از طريق كنكور سراسري 10-12 سال است.
اولين سري دانشجويي كه گرفتيم در سال 1379 وارد شدند كه در واقع كنكورشان بهمن يا اسفند 1378 برگزار شد. تاسيس دانشكده در سال 78 است، ولي اولين سري دانشجوهاي آن در سال 79 وارد شدند.
حالاسوالي كه در اينجا مطرح است، اين است كه چطور شد كه يك دانشگاه صنعتي به رغم اينكه رشته مديريت و اقتصاد را دانشگاه هاي مادر مانند دانشگاه تهران داشتند، فكر كرد كه بايد يك دانشكده به اين اسم و با ماهيت علوم انساني پديد بياورد و فكر مي كرد كه چه تفاوتي مي تواند در اينجا ايجاد كند؟
براي پاسخ به اين سوال بايد كمي به عقب برگرديم. آقاي دكتر مشايخي فارغ التحصيل رشته مهندسي مكانيك دانشگاه صنعتي شريف بودند. پس از فارغ التحصيلي به عنوان بورسيه شريف به دانشگاه MIT رفتند و بر اساس نيازي كه در كشور احساس مي كردند و مشورتي كه با استادان خود داشتند، در رشته مديريت ادامه تحصيل دادند. بعد از اينكه از آمريكا برگشتند، به دانشگاه صنعتي اصفهان رفتند. در آن زمان بورسيه هاي دانشگاه شريف تعهد داشتند كه بعد از بازگشتشان به اصفهان بروند.
چون خلامديريت علمي را در سطح كشور احساس مي كردند و معتقد بودند كه دانش آموختگان مهندسي مي توانند در پر كردن اين خلابيشترين نقش را داشته باشند، در دانشگاه صنعتي اصفهان رشته اي را در مقطع كارشناسي ارشد تحت عنوان «مهندسي سيستم هاي اقتصادي و اجتماعي» راه اندازي كردند. فارغ التحصيلان اين دوره بعدها در سمت هاي مديريتي كلان كشور منشا خدمات ارزنده اي شدند. به عنوان مثال در تدوين برنامه سوم توسعه نقش كليدي ايفا كردند.
بعدها كه آقاي دكتر مشايخي به تهران آمدند و در واقع به دانشگاه صنعتي شريف منتقل شدند، اولين كاري كه كردند اين بود كه در نياوران موسسه اي وابسته به «سازمان برنامه و بودجه» راه اندازي كردند به نام «موسسه عالي پژوهش در برنامه ريزي و توسعه.» ايشان فكر مي كردند كه اين موسسه بايد هم آموزش بدهد، هم به صورت متمركز تحقيقات كند و هم به عنوان يك كانون تفكري در كنار سازمان برنامه باشد كه در آن محققان فارغ از امور اجرايي و روزمره در زمينه مسائل اساسي كشور و موانع توسعه اش تحقيق كنند. به همين دليل پروژه اي براي آن موسسه تعريف شد به نام «بررسي موانع توسعه ايران» كه به ابعاد اقتصادي، جامعه شناختي، فلسفي و... توسعه مي پرداخت. پروژه خيلي خوبي بود و محققان برجسته اي در آن پروژه تحقيق مي كردند.
موسسه الان در عرصه سياست گذاري جايگاه قبلي را ندارد، درست است؟
اگرچه موسسه عالي پژوهش در برنامه ريزي و توسعه ايجاد شده بود تا مركزي باشد براي آموزش و تحقيق در حوزه هايي كه مربوط به برنامه ريزي و سياست گذاري است، ولي با تغيير روساي سازمان برنامه، ميزان توجه به اين موسسه نيز تغيير مي كرد. به همين دليل آقاي دكتر مشايخي تصميم گرفتند كه چيزي شبيه موسسه را در دانشگاه صنعتي شريف ايجاد كنند تا از ثبات بيشتري برخوردار باشد.
در واقع ايشان از سال 76 تا سال 78 طرح ايجاد دانشكده اي جديد را دنبال كردند كه در آن به بحث هاي مديريت و اقتصاد پرداخته شود. در اينجا مي خواهم تاكيد كنم كه ايجاد اين دانشكده يك طرح مطالعه شده بود. مديران ارشد از بخش هاي مختلف صنعت، مسوولان وقت دانشگاه صنعتي شريف و وزارت علوم اعتقاد داشتند يا قانع شدند كه ايجاد چنين دانشكده اي در دانشگاه صنعتي شريف يك ضرورت است. مديران صنعت كه خود از فارغ التحصيلان مهندسي بودند، نياز به افرادي كه توانايي مديريت علمي را در كنار علم مهندسي داشته باشند، احساس مي كردند. مسوولان وقت دانشگاه به ويژه جناب آقاي دكتر سهراب پور از ايجاد اين دانشكده دو هدف عمده را دنبال مي كردند. اولااينكه فارغ التحصيلان شريف با مجهز شدن به دانش روز اقتصاد و مديريت به حل مسائل اساسي كشور كمك كنند و به اين ترتيب از مهاجرت ايشان به خارج از كشور جلوگيري شود. ثانيا دانشگاه شريف كه در رشته هاي مهندسي عملكرد بسيار خوبي داشته است، در رشته هاي اقتصاد و مديريت نيز سرآمد باشد؛ همانطور كه برترين دانشگاه هاي صنعتي دنيا در كنار دانشكده هاي مهندسي و علوم، دانشكده هاي معتبري را در دو حوزه مديريت و اقتصاد ايجاد كرده اند و جوانان مستعد را به اين رشته ها جذب مي كنند.
يادم مي آيد كه در سال 78 همزمان با ورودم به دانشكده جديدالتاسيس «مديريت و سيستم» كه بعدها به «مديريت و اقتصاد» تغيير نام داد، در شرايطي كار را آغاز كرديم كه حتي جاي مناسبي براي دانشكده وجود نداشت. اعضاي هيات علمي آن به تعداد انگشت هاي يك دست هم نمي رسيد. اولين رشته اي كه در آن دانشجو گرفتيم، رشته كارشناسي ارشد مديريت اجرايي با كد 1148 بود. مديريت اجرايي را انتخاب كرديم، چون نزديك ترين رشته به آن چيزي بود كه دانشكده مي خواست اجرا كند.
شما راجع به زماني صحبت مي كنيد كه رشته مديريت اجرايي در هيچ دانشگاهي اجرا نمي شد.
چرا؟ اتفاقا رشته مديريت اجرايي را قبل از ما دانشگاه علامه طباطبايي و سازمان مديريت صنعتي داشتند. ولي جوانان مستعد معمولاجذب اين رشته نمي شدند.
چرا مديريت اجرايي نزديكترين رشته به هدف دانشكده بود؟
رشته مديريت اجرايي به اين منظور طراحي شده بود كه افرادي را براي اداره علمي و موثر سازمان ها و بنگاه هاي اقتصادي تربيت كند. داشتن حداقل سه سال سابقه كار بعد از فراغت از تحصيل به عنوان شرط پذيرش در اين رشته كمك مي كرد كه ورودي هاي اين رشته را افراد علاقه مند به مباحث مديريتي تشكيل دهند. به علاوه علاقه و شناختشان نسبت به رشته و اينكه چقدر تحصيلات گذشته و تجربه كاري شان به درد اين رشته مي خورد در آزمون مصاحبه مورد بررسي قرار مي گرفت. به نظر من خيلي خوب بود . يعني آزمون مصاحبه خيلي كمك مي كرد.
حلقه مفقوده دانشكده در حال حاضر همين است ديگر؟ كساني كه سابقه كار دارند، سوال هايي كه مي پرسند، خيلي سوال هاي پخته و بهتري است و اين كيفيت برگزاري دوره را بسيار افزايش مي دهد.
بله. ما اين را ادامه داديم و اين آزمون مصاحبه تا سال 84 هم وجود داشت، ولي سال 85 از برگزاري آزمون مصاحبه منع شديم.
آن سال هايي كه رشته را در دانشگاه ايجاد كرديد، وزارت علوم مشكلي با اين قضيه نداشت؟
اين طور نبود كه راحت باشد، چون ايجاد رشته هاي علوم انساني در دانشگاه هاي صنعتي اولين تجربه در كشور بود. ولي وقتي توضيح داديم كه از ميان 30 دانشگاه برتر دنيا كه در مهندسي رتبه هاي برتر را دارند، 29 تاي آنها دانشكده كسب و كار دارند، مسوولان وقت وزارت علوم استقبال كردند و گفتند كه خيلي خوب است كه ما هم اين كار را بكنيم. اثري كه اين كار دارد اين است كه بچه هاي خوب ما جذب اين رشته مي شوند و ما در كشور مي خواهيم كه اين رشته تقويت بشود. آن موقع پذيرفتند و شوراي عالي گسترش، به دانشگاه صنعتي شريف مجوز قطعي داد (نه مشروط) كه اين رشته را برگزار كنيم و ما براي مديريت اجرايي، مجوز قطعي گرفتيم.
مجوز قطعي و مشروط چه تفاوتي با هم دارند؟
در مجوز مشروط، معمولابراي يك مدت زمان محدودي اجازه برگزاري دوره به دانشگاه يا مركز آموزشي داده مي شود. ادامه پذيرش دانشجو در رشته مورد نظر، مشروط خواهد بود به عملكرد مطلوب يا ايجاد امكانات مورد نياز براي آموزش و پژوهش؛ به عنوان مثال جذب اعضاي هيات علمي. ولي ما براي مديريت اجرايي، مجوز قطعي داشتيم.
به خاطر دارم كه از اولين سال برگزاري دوره مديريت اجرايي در دانشگاه شريف، دانشجويان خوبي جذب اين رشته شدند. دوستان علامه طباطبايي كه با ما مصاحبه مشترك برگزار مي كردند، صراحتا آن سال به من گفتند (من معاون آموزشي دانشكده بودم) كه ما تا قبل از اينكه دانشگاه شريف بيايد، چنين دانشجوهايي را نداشتيم.
يك جور تخصيص بهتر منابع؛ درست است؟
دقيقا همين طور است. ما خيلي خوشحال بوديم. دانشكده هاي ديگر مديريت هم از اين قضيه خوشحال بودند.
درس هايي كه شما ارائه مي داديد، با ساير دانشگاه ها عينا يكي بود يا تفاوت هاي زيادي داشت؟
ببينيد، برنامه درسي مديريت اجرايي قبل از تاسيس دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف تدوين شده و به تصويب شوراي برنامه ريزي آموزش عالي رسيده بود. ما هم مصوبه وزارت علوم را اجرا مي كرديم. ممكن بود در كيفيت تدريس يا در كتبي كه درس مي داديم، تفاوتي بين دانشگاه ها وجود داشته باشد.
اما بعد از 2 سال اجراي اين رشته به اين نتيجه رسيديم كه بايد متناسب با نياز كشور و تجارب جهاني، تغييراتي را در آن اعمال كنيم و چون ايجاد اين تغييرات با مشكلات و محدوديت هايي روبه رو بود، رشته جديدي طراحي شد با محتوا و مواد امتحاني متفاوت؛ متناسب با نياز كشور و سازگار با توان علمي فارغ التحصيلان رشته هاي مهندسي؛ تحت نام كارشناسي ارشد مديريت (MBA). البته اين كار با نظارت و تاييد وزارت علوم انجام شد.
از آن سال، ديگر مديريت اجرايي نمي گيريد؟
ديگر از آن سال به بعد در رشته مديريت اجرايي دانشجو نگرفتيم.
براي تدوين دوره MBA زحمت زيادي را متحمل شديم. چون هم تعدادمان اندك بود و هم مصوب كردن يك دوره جديد در وزارت علوم، كار دشواري بود. به هر حال اين دوره را طراحي و تدوين كرديم و به تصويب شوراي برنامه ريزي آموزش عالي رسانديم. تا امروز كه من خدمت شما هستم، اين دوره در همه دانشگاه ها بر اساس همان طرح اوليه اجرا مي شود. در سايت وزارت علوم هم به اين مطلب اشاره شده است كه دوره توسط دانشگاه صنعتي شريف تدوين شده است.
البته علاوه بر رشته MBA، ما از سال 81 در رشته اقتصاد هم فعال شديم. بعد از مدتي نيز در مقطع دكترا در دو رشته اقتصاد و مديريت دانشجو گرفتيم.
در اين بين دوره هاي مشتركي هم با دانشگاه هاي خارجي داشتيم. دوره اي با دانشگاه كلگري و دانشگاه رويال رودز كانادا و دوره اي با دانشگاه ساسكس انگلستان داشتيم. دانشكده خيلي فعال و پويا بود تا سال 85 كه اولين مشكل پديد آمد. وزارت علوم آزمون مصاحبه را از MBA حذف كرد. البته اين تصميم منحصر به رشته MBA نبود، بلكه تقريبا تمام رشته هايي كه آزمون مصاحبه داشتند، مشمول اين تصميم شدند.
اين ديدگاهي است كه مي گويد ممكن است در مصاحبه اعمال سليقه شود؟
بله. به نظر مي رسد دليل اصلي حذف آزمون مصاحبه جلوگيري از اعمال سليقه باشد.
اين در حالي است كه آزمون مصاحبه (يا سيستم آ.ت.ت) تجربه موفقي بود و باعث مي شد كه در كنار هوش و استعداد تحصيلي، علاقه، آمادگي و انگيزه داوطلبان براي ورود به دوره MBA مورد بررسي قرار گيرد. اگر مساله اي در ارتباط با مصاحبه در دانشگاهي وجود داشت بايد به صورت موردي با آن برخورد مي شد و نه اينكه بطور كلي سيستم آ.ت.ت حذف شود.
آقاي دكتر، با توجه به اينكه من ورودي 89 هستم، خاطرم هست كه وقتي كنكور مي دادم، و جايي خواندم در مورد اين مساله كه قرار است دانشگاه شريف را حذف كنند و اين رشته را هم ديگر نداشته باشد. خيلي ناراحت شدم، اما بعد اين مساله منتفي شد. الان نمي دانم كه اولين سال بود، يا سال قبلش هم بود. مي توانيد بگوييد كه اين مساله شروعش از كجا بوده؟
سال 87، نامه اي به دانشگاه نوشته شد مبني بر اينكه درخواست شما براي تمديد مجوز دوره MBA در شوراي گسترش آموزش عالي مطرح و مورد تصويب قرار نگرفت. اين نامه سه اشكال قانوني داشت. اولا همانطور كه اشاره كردم، دانشگاه صنعتي شريف دوره MBA را پس از طراحي به تصويب شوراي برنامه ريزي آموزش عالي رسانده بود و براي اجراي آن از شوراي گسترش آموزش عالي مجوز قطعي داشت. در واقع ما مجوز مشروط نداشتيم كه تقاضاي تمديد كنيم. دوم اينكه هيچ نامه اي از دانشگاه صنعتي شريف مبني بر تمديد مجوز MBA به وزارت علوم ارسال نشده بود. سوم اينكه آقاي دكتر سهراب پور رييس وقت دانشگاه صنعتي شريف كه در آن زمان عضو شوراي عالي گسترش نيز بودند، معتقدند كه شوراي عالي گسترش در تاريخ مذكور هيچ مصوبه اي در مورد تمديد مجوز برگزاري دوره MBA در دانشگاه صنعتي شريف ندارد.
در سال بعد (1388) دانشگاه هاي صنعتي از پذيرش دانشجو در رشته MBA منع شدند. به ابتكار دانشگاه صنعتي اميركبير نام رشته به MBE (Master of Business for Engineers)s تغيير يافت تا دانشگاه هاي صنعتي بتوانند در آن دانشجو بپذيرند. با ايجاد رشته MBE از دانشگاه ها خواسته شد كه مجددا تقاضاي خود را براي اخذ مجوز برگزاري به وزارت علوم ارسال كنند. اين درحالي بود كه MBE هنوز طرح مصوب نداشت.
به هر حال تقاضاي خود را به وزارت علوم ارسال كرديم. در پاسخ به اين تقاضا فقط با برگزاري يك بار دوره MBE در دانشگاه صنعتي شريف موافقت شد و ما در سال 1389 دانشجوي MBE گرفتيم. از آن سال تاكنون، هر سال مجوز ما براي يكسال ديگر تمديد شده است.
به نظر مي رسد كه شرايط پذيرش از سال 1389 به تدريج سخت تر شده است. سوالي كه اينجا پيش مي آيد اين است كه با توجه به عملكرد مثبتي كه دانشكده داشته است، خيلي عجيب نيست كه عملكرد هر چه بهتر مي شود، اين مساله بزرگ تر مي شود؟
اتفاقا يكي از دلايل تعجب ما همين است. اولادانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف در جذب دانشجويان با استعداد و زبده موفق بوده است. بيش از 95 درصد از ورودي هاي دانشكده را فارغ التحصيلان رشته هاي مهندسي از چند دانشگاه برتر كشور تشكيل مي دهند. رشته هاي اقتصاد و مديريت در اين دانشكده دقيقا منطبق با مصوبات وزارت علوم و با كيفيت بسيار خوبي ارائه مي شود. به همين دليل است كه دانشجويان با استعداد براي ورود به اين دانشكده علاقه زيادي نشان مي دهند و با يكديگر به رقابت مي پردازند. فارغ التحصيلان دانشكده نيز به راحتي و به سرعت جذب بازار كار مي شوند.
آماري از فارغ التحصيلان دانشكده داريد؟
بله. در سال 89 پيمايشي انجام داديم كه ببينيم فارغ التحصيلان ما در كجا و به چه كاري مشغول هستند؟ چند درصد از آنها داخل كشور هستند و چند درصد براي ادامه تحصيل به خارج عزيمت كرده اند. آنهايي كه در داخل كشورند، چه كار مي كنند و آنهايي كه خارج هستند در چه دانشگاهي تحصيل مي كنند. نتايج اين تحقيق براي خود ما هم باورنكردني بود. مشخص شد كه 72 درصد از فارغ التحصيلان در داخل كشور و كمتر از 28 درصد در خارج از كشور هستند.
از ميان افرادي كه داخل كشور هستند، كمتر از يك درصد در جست وجوي شغل مورد علاقه خود بوده و بقيه جذب صنايع بزرگ و سازمان هاي خصوصي و دولتي مهم شده اند. آن دسته نيز كه به خارج از كشور عزيمت كرده اند در معتبرترين دانشگاه هاي بين المللي مشغول به تحصيل هستند؛ دانشگاه هايي كه تا قبل از آن هيچ دانشجوي ايراني را در رشته هاي اقتصاد و مديريت پذيرش نكرده بودند.
اثرگذاري فارغ التحصيلان چقدر بود؟ يعني عمق اثرگذاري شان؟ سمتي هايي كه فارغ التحصيلان در بخش كسب و كار و نه صرفا بخش دولتي دارند چطور است؟
اولابيش از 50 درصد از فارغ التحصيلان دانشكده در بنگاه ها و سازمان هاي كاملاخصوصي كار مي كنند. در شرايط سخت اقتصادي كه شركت ها با مسائل زيادي روبه رو هستند، سازمان هايي كه از فارغ التحصيلان دانشكده براي مديريت علمي فعاليت هاي خود بهره مي برند، بسيار موفق بوده و بهتر از قبل در مسير رشد و بالندگي حركت مي كنند. برخي از فارغ التحصيلان نيز كسب وكاري مستقل براي خود ايجاد كرده اند كه به زودي در كتابي، سي كارآفرين برتر دانشكده به جامعه معرفي خواهند شد.
يكي از سخت ترين تصميمات دانشجو اين است كه از خانواده اش جدا شود. چه نيرويي دارد فشار مي آورد كه بچه ها بروند، حالاخارج از اينكه علاقه به علم داشته باشند، نظر شما دراين باره چيست؟
من فكر مي كنم رفتن بچه ها به خارج از كشور براي ادامه تحصيل، يك تلاش ارزشمند است. بايد كاري كنيم كه همواره قلبشان با كشور باشد. هميشه دغدغه مسائل كشور را داشته باشند و من شاهد هستم كه اين دغدغه را دارند. بعضي از فارغ التحصيلان دانشكده كه هنوز درسشان در خارج تمام نشده، وقتي براي فرصت كوتاهي به كشور مي آيند مثلادر تعطيلات تابستان يا در تعطيلات ژانويه، با برگزاري كلاس، ارائه سخنراني يا كارگاه آموزشي و نيز مشورت به سازمان و شركت هاي داخلي مي خواهند دين خود را به كشور ادا كنند. همكارانم در اين دانشكده سعي مي كنند جوانان را به كشور و مسائل كشور علاقه مند كنند و افرادي دلسوز و متعهد به جامعه تحويل دهند.
يكي از شايعاتي كه هست اين است كه دانشكده خودش را بسته و اجازه نمي دهد كه هر كسي بيايد آنجا هيات علمي شود. فرآيند جذب را مي توانيد به ما بگوييد؟
اين فرآيند از طرف وزارت علوم تعريف شده است و نه تنها براي دانشكده ما بلكه براي كل دانشگاه صنعتي شريف، حتي براي همه دانشگاه هاي ايران يكسان است. داوطلبان از طريق سايت وزارت علوم، فرمي را تكميل و آن را همراه با مداركي ارسال مي كنند. متقاضيان در اين فرم سه دانشگاه يا مركز آموزشي را به عنوان اولويت محل استخدام انتخاب مي كنند و وزارت علوم براساس اولويت ها، فرد را به آن دانشگاه ها يا مراكز معرفي مي كند. دانشگاه يك كميته جذب دارد. اين كميته ابتدا پرونده ها را بررسي مي كند و حداقل هايي را كنترل مي كند از جمله محل تحصيل و معدل متقاضي در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا، ميزان تناسب رشته تحصيلي متقاضي با نيازهاي دانشگاه، تعداد مقالات پژوهشي و...
اگر آن حداقل ها رعايت شده باشد، پرونده متقاضي به دانشكده ارجاع مي شود. در دانشكده يك كارگروه تخصصي متشكل از رييس دانشكده، يك عضو هيات علمي منتخب شوراي دانشكده و سه نفر از اعضاي هيات علمي به انتخاب رياست دانشگاه، پرونده را از منظر علمي بررسي مي كنند. كارگروه تخصصي در صورت لزوم از همكاراني كه در رشته تحصيلي متقاضي تخصص دارند، مشورت مي گيرد. به عبارت ديگر پرونده را دو يا سه نفر از اعضاي هيات علمي دانشكده، از لحاظ علمي ارزيابي مي كنند و دوباره به كارگروه تخصصي بازمي گردد تا اين كميته راي صادر كند. در بسياري از اوقات از متقاضي درخواست مي شود كه مطلبي را در جمع اعضاي هيات علمي دانشكده ارائه دهد. گاهي به وي پيشنهاد مي شود كه به صورت آزمايشي يك يا دو ترم درسي را تدريس كند تا ارزيابي دقيق تري از عملكرد او صورت گيرد.
اين ادعا را مي كنيد كه هر كسي هر اعتراضي نسبت به اين فرآيند دارد بتواند بيايد مطرح كند؟
تنها ادعا نيست بلكه از اين فرآيند عملادفاع مي كنيم. كميته جذب دانشگاه، مجددا پرونده هايي كه در دانشكده بررسي شده اند را مورد مطالعه قرار مي دهد و دلايل رد يا قبول متقاضي را بررسي مي كند. اگر دلايل ارائه شده متقن و مستدل نباشد، پرونده به كارگروه تخصصي ارجاع داده مي شود. به اين ترتيب خطاي در تصميم گيري به حداقل كاهش مي يابد.
آقاي دكتر در انتها اگر حرف يا پيامي داريد كه فكر مي كنيد بايد منتقل شود بيان كنيد؟
ما همواره از نقد منصفانه استقبال كرده ايم، زيرا باعث بهبود و اصلاح فعاليت هاي دانشكده مي شود. اما اگر افرادي با عبارات مبهم و تهمت هاي ناروا دانشكده را مورد حمله قرار دهند، نمي توان باور كرد كه ايشان هدفي مقدس در جهت سازندگي و اصلاح امور دارند. به عنوان مثال در يكي از بيانيه ها كه اخيرا با امضاي مجهول منتشر شده است، دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف به بي توجهي به مسائل اساسي كشور متهم شده است. اين در حالي است كه همكاران من در دانشكده با ارائه مثال هاي عملي و بومي سعي در آشنايي دانشجويان با مسائل و موضوعات روز كشور و علاقه مند كردن ايشان به حل مسائل كشور دارند. به علاوه بيش از 90 درصد پايان نامه هاي دانشجويان در اين دانشكده در ارتباط با مسائل جاري كشور است. بايد در كشور تمرين كنيم و به جوانان اين مرز و بوم آموزش دهيم كه با ادله كافي نظر خود را بيان و بر اساس دليل و منطق از آن دفاع كنند. همچنين از قضاوت سريع و تند در مورد افراد، گروه ها و نهادها خودداري كنند؛ به ويژه اگر اين قضاوت آميخته با پيش ذهن ها و پيش داوري ها باشد. تنها در اينصورت است كه از انحراف هاي اخلاقي دور شده و راه اعتدال را پيش خواهند گرفت. راهي كه خداوند به آن فرمان مي دهد و پيامبران الهي و اوليا و بزرگان دين براي ترويج و تحكيم آن مامور به تلاش شده اند.
مطلب ديگر اينكه كشور ما در يك جنگ تمام عيار اقتصادي قرار دارد. به تحريم ها توجه كنيد و روند آنها و محدوديت هاي مالي كه براي كشور ايجاد كرده اند. دشمنان از هوشمندترين افراد خود براي طراحي اين تحريم ها و محدوديت ها استفاده مي كنند. در مقابل اين هجمه، بايد كانون هاي تفكر را تقويت كنيم و از جوانان با هوش و زبده در كنار متخصصان با تجربه براي طراحي راهكارهاي برون رفت استفاده كنيم. در چنين شرايطي محدود كردن فعاليت هاي دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف چه تعبيري مي تواند داشته باشد؟
ما فكر مي كنيم كه اشتباهي اتفاق افتاده است و علاقه مندان به كشور و دلسوزان به سرنوشت مردم اجازه نخواهند داد اين اشتباه صدمات جبران ناپذيري را به كشور و به جوانان اين مرز و بوم تحميل كند.
از اينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد ممنونم.
من هم تشكر مي كنم. اميدوارم مرور اين مطالب ما را به سمت تصميم گيري درست هدايت كند.